یادداشت راهبردی؛ باید درباره‌ی «زمان ایرانی» تامل کنیم؛ چگونه هیچگاه «زمان» را جدی‌ نگرفته‌ایم؟(1)


ارسال شده در تاریخ :
یادداشت راهبردی؛ باید درباره‌ی «زمان ایرانی» تامل کنیم؛ چگونه هیچگاه «زمان» را جدی‌ نگرفته‌ایم؟(1)

به قلم جناب آقای محمدحسین قدمی؛ دانشجوی ارشد فرهنگ و ارتباطات


ادوارد تی هال – انسان‌شناس آمریکایی- فصل اول کتاب «زبان خاموش» خود را اینگونه آغاز می‌کند: «زمان سخن‌ می‌گوید. زمان از کلمات روشن‌تر صحبت می‌کند. پیامی که زمان منتقل می‌کند به صورت رسا و روشن دریافت می‌شود. از آنجایی که زمان کمتر به صورت آگاهانه دستکاری می‌شود، کمتر از زبان گفتاری مورد تحریف واقع می‌شود. زمان می‌تواند حقیقت را در جایی که کلمات دروغ می‌گویند، فریاد بزند.»

 

هال در واقع قصد دارد چه بصیرتی را به ما منتقل کند؟ او در ادامه به نقل مصادیقی از درک‌های متفاوت از زمان در فرهنگ‌های گوناگون می‌پردازد. او ماجرای بومیانی را نقل می‌کند که برای رایزنی با مسئول آمریکایی یک کارخانه، مابین ساعت دو و سه بامداد برای گفتگو و مذاکره به سراغ او رفتند؛ غافل از این که بیدار کردن یک آمریکایی در این ساعت نشانه‌ای از یک وضعیت اضطراری شدید تلقی می‌شود. مدیر آمریکایی نیز که زبان گفتاری این بومیان را می‌فهمید اما -به تعبیر ادوارد هال- با زبان خاموش آن‌ها -یعنی زمان- ناآشنا بود، احساس کرد که با یک شورش جمعی روبرو شده است و تفنگداران را برای سرکوب آن‌ بومیان فراخواند؛ چرا که از نظر یک آمریکایی در این ساعت شب تنها یک شورش می‌توانست صورت بگیرد و نه یک مذاکره‌ی مسالمت‌آمیز!

 

مثال‌های هال از چنین مواردی نیز فراتر می‌رود. او در این کتاب بیان می‌کند که بعضی از اقوام و فرهنگ‌ها اساساً درکی متفاوت از زمان نسبت به آمریکایی‌ها دارند. به طور مثال قوم ناواهو -یعنی یکی از بزرگترین قبایل سرخپوست ساکن ایالات متحده آمریکا- درکی از زمان آینده ندارد. هال می‌گوید اگر به یک ناواهو بگوییم که در آینده به او اسب مناسبی را که در مسابقات اسب‌سواری قهرمان شده است خواهیم داد، ناراحت شده و از ما روی‌گردان می‌شود. اما اگر اسب پیر و فرتوتی را همین «حالا» به او هدیه بدهیم، خوشحال خواهد شد. در واقع یک فرد از قوم ناواهو تنها موقعیت فعلی را درک می‌کند.

 

کتاب «زبان خاموش» به ما می‌آموزد که بیش از حد زمان را بدیهی فرض کرده‌ایم. ما به صورت عرفی اینچنین آموخته‌ایم که تمام انسان‌ها در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها و در همه‌ی تاریخ، فرض و درک یکسانی از زمان دارند. زمان برای‌ آن‌ها از گذشته آغاز شده و به حال می‌رسد و به سوی آینده حرکت خواهد کرد. در حالی که چنین فرضی صحیح نیست و مطالعات انسان‌شناسانه نشان می‌دهند که گاه اساساً یک یا تعدادی از این زمان‌های سه‌گانه برای یک قومیت فرهنگی معنا ندارد – مشابه آن چه هال در مورد قوم ناواهو نقل می‌کند- و بعضاً فهم از یک یا تعدادی از این زمان‌های سه‌گانه در میان اقوام گوناگون متفاوت است.

 

مثلاً هال در این کتاب مفهوم «زمان آمریکایی» را مطرح می‌کند و می‌گوید برای آمریکایی‌ها «آینده» به معنای چیزی مابین پنج‌سال یا ده سال است. امور و سیاست‌های بلندمدت برای آمریکایی‌ها نهایتاً در پنج الی ده سال آینده باید به سرانجام برسند. همین درک از زمان را با ایده‌ی مهدویت در مذهب تشیع مقایسه کنید: رستگاری‌ای در آینده‌ی تاریخ که هزار سال و اندی‌ست که نیامده است و شاید هزارها سال بعد محقق شود؛ اما با «نراه قریباً» همواره نزدیک انگاشته می‌شود.

 

ماجرای زمان تنها به زمان‌های سه‌گانه ختم نمی‌شود. آیا می‌توانید تصور کنید که روزی ساعت «بیست‌و‌چهار‌ساعته» وجود نداشته است؟ آیا می‌توانید تصور کنید که روزی پیش از این روزها، مردم توالی اوقات را با مقیاس ساعت بیست‌و‌چهار‌ساعته نمی‌سنجیدند؟ گئورگ زیمل -جامعه‌شناس آلمانی- در مقاله «کلانشهر و حیات ذهنی» برای نشان دادن نمودهای ظاهری و بیرونی ذهنیت حسابگرانه‌ی حاکم بر کلانشهرهای مدرن، به «اشاعه‌ی همگانی ساعت‌های جیبی» در قرون جدید استناد می‌کند. بله! پیش از قرون مدرن نه تنها این ساعت‌ها وجود نداشته‌اند که حتی اشاعه‌ی همگانی آن‌ها نیز از تاریخ خاصی گسترش می‌یابد.

 

علاوه‌ی بر زمان‌های سه‌گانه و ساعت بیست‌و‌چهارساعته – که در واقع نوعی قرارداد است- می‌توان به ساختار تقویم‌ها نیز اشاره کرد. برای زدوده‌شدن این فکر از ذهن‌هایمان که تمام ملت‌ها، اقوام و انسان‌ها در همه‌ی تاریخ مفهومی زمانی به نام «هفته» داشتند، کافی است همینقدر درباره‌ی تاریخ کشور خود بدانیم که «هفته‌»ها بعد از ورود اسلام به ایران به وجود آمدند. بله! تقویم زرتشتی شامل مفهوم «هفته» نبوده است و نامی مانند «چهارشنبه سوری» حاصل ادامه‌ی برگزاری این جشن در دوران بعد از اسلام است.

 

ادامه دارد...

 

پایان./



پوستر همایش

© کلیه حقوق این وب سایت محفوظ می باشد .